You are currently browsing the monthly archive for نوامبر 2017.

به انتها رسیدن یک رابطه با تمام شدنش متفاوت است،آن قدر که میشود با یکی عمری زندگی کرد،دیوانگی کرد،اشک داشت،عصر یک روز معمولی تصمیم به سفر چند روزه گرفت و همان شب راهی شد،دلخوری داشت،اخم داشت،لبخند و شادی داشت،ساعت ها صحبت و درد و دل کرد،سینما رفت،به تماشای تاتر نشست،کنسرت خواننده ی مورد علاقه رفت و با او زمزمه کرد،خانه فوتبال رفت و دربی را دید،خرید رفت،عکس دو نفره گرفت و ساعت ها مشغول ادیت هر کدامشان شد،جمع های دوستانه را پذیرا شد،هدیه داد اما با آن دیگری؛

-چند وقتِ که این جوری شدی؟

+ نمی دونم!یادم نمیآد…

-هر چیزی که یادت میآد رو بگو؟

+ یه جوری که حالم خوبه اما بعد یهو خوب نیست!ببینید آقای دکتر!

-من دکتر نیستم اسمم رو بگو!

+نمی دونم…نمی دونم چی میشه که یهو خوب نیستم،تا همون چند ساعت قبلش خیلی خوبم،خیلی همه چیز رو شیک و مثبت میبینم اما توو یه لحظه همه چیز بهم میریزه!مثلاً هیچ خاطره ای توو «کافه آن» ندارم اما از کنارش که رد شدم دلم هُری ریخت و همون جا موند،این اتفاق تو خیلی از جاها افتاده،بازار،همه کافه ها و کتاب فروشی ها،سالن های سینما!اینا هیچ کدومش خیلی اذیت نمیکنه اینکه همون جا میمونه و اون قدر موندش کِش پیدا میکنه که باید برگردم بَردارمش اذیتم میکنه!به نظرت چیزی یادم رفته؟شاید مهم بوده،همیشه همین مهم ها یادم میره؛دوست ندارم اصلاً یادم بره اما میره و میشینم فکر میکنم اون چی بوده،کجا بوده،چی شده؛به نظرت دیوونه شدم؟

-ادامه بده،گوش میدم!

+ شده تا حالا خودت رو صدا بزنی؟یه گوشه نشستی تو خونه»آن فورگیون»رو پلی کردی یاد خودت میافتی،دلت می خواد خودت رو با صدا و لحن خودت بخونی،بعد که صدا زدی،ساکت میشی،آروم زل میزنی به یه نقطه که معلوم نیست چیه،وقتی خودت رو صدا بزنی میفهمی خوشحالی،غم داری،ذوق داری،شور داری،حتی عاشقی یا نه!من خودم رو صدا میزنم هر هفته یکبار و بعد …دلم میگیره برای خودم که با این حجم غم چه جور زنده ام؟شادی و خوشحالی که میگن کجاس؟چه جور میشه که تا حالا ندیده باشیش وغمش رو داشته باشی؟شاید داشتمش،یادم رفته…به نظرت من چیزی یادم رفته؟بگم یادم رفته،بگم حالم خوش نیست،بگم موزیک که پلی میشه یادم میآد توو ماسوله قدم میزدیم،بگم توو جاده»با تو»از ابی رو براش میخوندم اما بگم صورتش یادم نیست،حتی دستاش، یا چشماش یا حتی اینکه همه بهم میگن تا حالا ماسوله نرفتی،تو هم بهم قرص میدی؟ سفید برای ظهر، قرمز و آبی صبح و شب!

-نه! اینجا به کسی قرص نمیدن!

+قرص نمیدن،یادم میمونه!اما یه چیزی هست که میگه دستام رو میبندین،مثه دیونه ها،پیراهن صورتی تنم می کنین،موهام رو می زنین،صبح به صبح یکی میاد با لباس سفید،مقعنه مشکی توو چشام نیگاه می کنه،یه چیزی مینویسه و میره!تا حالا توو چشم خودت نیگاه کردی…

با آن دیگری تنها میشود آدم دیگری شد.

آنچه!

خواهش مي كنم! عاجزانه.... لطفاً اگر دنياي حقيقي مرا مي شناسيد اين را به آن و آن را به اين نسبت ندهيد!

خوراك اينجا

راستش؛ اينجا چنگي به دل نمي زند اما اگردوست داشتيد؛
تنها و تن ها با يك كليك مي توانيد دنياي من را دنبال كنيد!

به 10 هزار مشترک دیگر این سایت بپیوندید.

بیشترین کلیک شده‌ها

  • هیچکدام

موضوعات

پذيرش كد تبليغاتي


دو هفته نامه اينترنتي