وبلاگ مثل فرزند آدم است!

فكر مي كنم هر كسي كه وبلاگ دارد يا چه مي دانم در گوشه اي از وب روزهايش، خاطراتش حتي عكس هايش را منتشر مي كند از همان لحظه ي نخست فرزندي را مي آفريند- نمي دانم شايد تعبيرم اشتباه باشد اما اينگونه فكر مي كنم- و بزرگش مي كند و …

هيچ وقت دوست نداشتم به بلاگي سر بزنم كه پست آخرش را نوشته باشد، اصلاً مهم نيست كه آن بلاگ را بخوانم يا نه اما همين كه ميبنم پست آخرش است دلم هري مي ريزد انگار بعد از آن چيزي كم است انگار ديگر طاقت از دست دادن حتي آن هائي را كه نمي شناسم را هم ندارم و اين حس خيلي عجيبي است!
مي ترسم روزي چيزي بيآيد خيلي پيشرفته تر از وب و اينجا يك گورستان بزرگ شود آن وقت ما مي مانيم و يك دنيا آدم كه فقط خطي از آنها را روزي خوانده ايم

و

فراموشمان نمي شود!
——————————————————

1. عمر آدما تو دنياي مجازي خيلي كمه!
2. ميگن كل فضاي وب به اندازه ي يه گردو هستش!!!

3. يه مرد بايد گاهي اون قدر بزرگ باشه كه بفمه خيلي كوچيكه!(قطار 3:10 به يوما)