آن وقت ها تعداد بچه ها خيلي زياد و تعداد پارك ها خيلي كم و خب وسائل بازي هم كم بود!( منظورم از آن وقت ها به همين چند سال قبل بر مي گردد مثلن اواسط دهه ي هفتاد) تمام اين كمبود ها را بگذاريد كنار تلاش ها و بهانه ي هاي كودكانه براي رفتن چند ساعته به پارك و تاب، سرسره ، الله كنلگ -هيچ وقنت معني اش را متوجه نشدم- و خيلي از اين ها- البته آن موقع علم و ايران هم اين قدر پيشرفت نكرده بودند كه مثلن سورتمه و سفينه و خيلي چيزهاي ديگر باشد ها! دلمان به همين ها خوش بود- كه شايد نصيبمان ميشد و شايد هم نه! مثلن آن وقت ها بايد خيلي صف مي ايستاديم براي فقط و فقط يك بارتاب خوردن، يكي كه مي رفت سوار تاب مي شد ما مي شمرديم ده بار رفت و برگشت و او بايد پس از آن مي آمد پائين تا نوبت ديگري بشود، وقتي كسي مي آمد پائين؛ يك نگاه به تاب مي كرد و يك نگاه به انتهاي صف و بعد…
آن موقع اگر نمي آمد ته صف ما خيلي خوشحال مي شديم براي اينكه يكي از بچه ها كم شد و ما مي توانيم بيشتر و بيشتر و بيشتر تاب بخوريم-حالا كه فكر مي كنم ما بيشتر اين هيجان را دوست داشتيم نه تاب را- البته آن موقع تعدادي از بچه ها هم بودند كه بعد از چند دقيقه تاب خوردن مي ايستادند و مي گفتند:
-بيا تو سوار شو، من خسته شدم! مي خوام برم الله كلنگ… نگاه اين بچه ها هيچ وقت يادم نمي رود؛ خيلي سخت است آدم از لذتش بزند آن هم در كودكي!
از اين دست اتفاقات هستند كه يك لحظه يشان تا ابد در آدم مي ماند و گاهي به نگاهي همان لحظه يك دنيا را يادمان مي آورد! اينكه كجا بود و چه شد و چه خواهد و خيلي سوالات ديگر؛ آدم اين وقت ها خيلي احساس خلاء مي كند براي از دست داده هايش!
——————————————————————
1. اعتراف مي كنم هنوز هم كه هنوز… اين شكاف بين عقل و دل است كه ميبيني!
27 دیدگاه
Comments feed for this article
جون 15, 2012 در 8:16 ق.ظ.
خاطرات پاک شده
یاد اون موقع ها افتادم
دنیای کودکی بهتر بود
لایکلایک
جون 15, 2012 در 9:10 ق.ظ.
blindday
يادش به خير…
عجيب خوب بود…عجيب
لایکلایک
جون 15, 2012 در 11:37 ق.ظ.
ضد جنگ
چه خاطراتیو زنده کردی من از اوناش بودم که وقتی میدیدم بچه های تو صف ناراحتن پیدا میشدم و میگقتم بیا تو سوار شو واقعآ چه حس عجیبی داشت وقتی تابستون میشود صبح تا شب فقط به این فکر میکردیم که کی ظهر میشه تا بریم پارک بعد بریم ساحل . یادش بخیر نون و پنیرو گوجه فرهنگی بعد از شنا لذیذ ترین غذایی دنیا بود واسمون
لایکلایک
جون 15, 2012 در 1:16 ب.ظ.
blindday
اههه! چه پسر خوبي بودي….
من اخرين باري كه رفتم دريا شنا كردم بميگرده به هفت هشت سال پيش… الانه فقط ميرم دريا رو نگاه ميكنم عطر فوق العاده خاصي واسم داره و فكر كنم به خاطر اينكه ديگه اون جذابيت گذشته رو نداره و ميترسم كه اون خاطرات خراب بشه ديگه نميرم شنا تو دريا…
لایکلایک
جون 15, 2012 در 5:45 ب.ظ.
ضد جنگ
من تمام سال به این فکر میکنم کی تابستون میشه برم تو ساحل دراز بکشم آفتاب بگیرم و به صدای دریا گوش بدم
لایکلایک
جون 16, 2012 در 3:36 ب.ظ.
blindday
صدا و عطر دريا خيلي قشنگه..خيلي
لایکلایک
جون 15, 2012 در 12:53 ب.ظ.
امین
تو عاشقی…؟
منم بودم
اشتباه خوبیه : )
لایکلایک
جون 15, 2012 در 1:11 ب.ظ.
blindday
🙂
اني كامنت…ريلي اني كامنت!
اشتباه خوبيه؟!!!عبارت پارادوكسيكاله فوق العاده ايه…يه روز ازش استفاده مي كنم!
لایکلایک
جون 15, 2012 در 1:55 ب.ظ.
امین
: )) عاشق ِ سرخوشی! :دی
لایکلایک
جون 15, 2012 در 3:50 ب.ظ.
blindday
قوين اينو قبول مي كنم…
لایکلایک
جون 15, 2012 در 4:03 ب.ظ.
behcafe
ما که تو محلمون پارک نداشتیم چی بگیم؟
الآن هم که جای پارک نداریم!
اصلاً ما از همون بچه گی ها مون عادت کردیم با نداری بسازیم …
لایکلایک
جون 15, 2012 در 4:17 ب.ظ.
blindday
خيلي حسوديم شد به اينكه تمام حست رو گفتي!
🙂
لایکلایک
جون 16, 2012 در 12:08 ب.ظ.
آلفو
خوب عزیزم این شکاف که یکی از قوانین هستیه
لایکلایک
جون 16, 2012 در 3:35 ب.ظ.
blindday
درست مثه سيبي كه خورد تو سر نيوتن!
لایکلایک
جون 16, 2012 در 8:22 ب.ظ.
آلفو
یه چیزی تو همون تیپا و کمی ملموس تر
لایکلایک
جون 17, 2012 در 6:33 ق.ظ.
blindday
خب از نیوتن ملموس تر!!!!
لایکلایک
جون 17, 2012 در 10:11 ق.ظ.
آلفو
دقیقا!
لایکلایک
جون 16, 2012 در 12:15 ب.ظ.
گاریچی
شور و حال کودکی برنگردد ای دریغا
لایکلایک
جون 16, 2012 در 3:34 ب.ظ.
blindday
😦
لایکلایک
جون 18, 2012 در 6:13 ب.ظ.
goldeneverstand
«آدم از لذتش بزند آن هم در دوران کودکی» کشت من را این جمله ات.. آفرین…
لایکلایک
جون 19, 2012 در 3:22 ب.ظ.
blindday
نظر لطفته دوست من…
🙂
لایکلایک
جون 19, 2012 در 11:46 ق.ظ.
پری کاتب
اوهوم..
لایکلایک
جون 19, 2012 در 3:22 ب.ظ.
blindday
هااااا
🙂
البته خيلي خوش آمديد به اينجا
لایکلایک
جون 21, 2012 در 12:01 ق.ظ.
hakimaghel
ياد كردن از دوران كودكي تقريبا برابر است با كودك شدن، در حال حاضر ترجيح مي دهم تو حال باشم.
لایکلایک
جون 21, 2012 در 8:01 ق.ظ.
blindday
بلي…همين جوريه!
اما فكر مي كنم رفتن تو كودكي بهم حس خوبي ميده…
لایکلایک
جون 25, 2012 در 4:59 ب.ظ.
من بارا
ممنون به خاطر این عنوان زیبا
لایکلایک
جون 25, 2012 در 8:40 ب.ظ.
blindday
خيلي ممنون..چشماتون زيبا ميبينه…
در ضمن خوش امديد
لایکلایک